+ نه تنها سیبیل بابا ... بلکه همه چیز توی زندگی من نامیزونه از اوضاع مملکتم بگیر بیا تا وضعیت همه نفس کشیدنم.نمیتونم با کسی حرف بزنم. و اصلا نمیتونم بگم چی تو سرمه! از گفتنش وحشت دارم! احساس میکنم همه بهم میخندن! ...
میترسم این قدر این افکار مسخره توی سرم بمونن که دست به یه کار احمقانه بزنم و از خانواده طرد بشم...
+ واقعا عجیب شدم... خیلی عجیب...
دیگه خودمم خودمو نمیشناسم !خودمو گم کردم.. دلم میخواد مث دانته [ ... که یادش سبز باد و حضور روحی اش ملموس است ... ] برم !! برمو خودمو پیدا کنم!!!
+ ... لال شدم !یکی دهنمو باز کنه !
آچار فرانسه و پیچ گوشتی و اره آهن بر و این چیزا میخواد ...؟
بچه ها میخواید یقه های این لباس رو بگیرید و سر من رو بکوبید به دیوار ؟جوری که تمام مغزم شِـتَک کنه رو درو دیوار و خودم بیفتم پای دیوار و سرم هم یفته روی سینم ؟