(Asansor)= آسانسور : بالابر-آسانبر-۱۰ نفر بر- خِرچپون بر
آسانسور وسیله ای است با ظرفیت ۴ تا ۶ که به صورت مربع یا مستطیل در مجتمع ها آپارتمان ها و بیمارستان و... وجود دارد
.آسانسور در ایران یک وسیله است برای شعر نوشتن روی در و دیوارش... برای دست شویی های بی موقع بچه تان... برای نگاه کردن خودتان در آیینه.
(Face book)= فیس بوک
کلا یک سایت اطلاع رسانی است برای یافتن عقاید دیگران.
فیس بوک در ایران یک محل است مثل خونه ی اقدس خانم اینا برای گردهم آیی و گذاشتن عکسای مهمونی شهلا جون اینا!آخه پری اینا دعوت نداشتن و میخوام چشمش در بیاد یا آقای ایکس یه جوری از خودش و دستش عکس میگیره که حلقش معلوم باشه!(میخوام چشم دوست دختر سابقم در بیاد!) در موارد خوش بینانه دفتر خاطرات !
(Ootooboos)= اوتوبوس
یک وسیله ی نقلیه عمومیست که از مسیرهای محدود و مقرری به طور مقرر عبور مرور میکند
اوتوبوس در ایران یک وسیله است که روی صندلی هایش یادگاری بنویسیم و گاهگداری شعاری هم بدهیم و اگر مسابقه فوتبال بود هم بزنیم نابودش کنیم و حتی گاهی مکانی برای شکل گیری یک عشق!!
(Telefone hamrah)= تلفن همراه : گوشی- موبایل- در مواردی : لامصب- بی صحاب و ...
یک گوشی کوچک همراه است که وقتی منزل یا محل کار نبودیم و آشنایان کاری با ما داشتند یا ما گم شدیم راهی برای تماس با افراد دیگر داشته باشیم.
تلفن همراه در ایران یک حجم تپل است ... یک دوربین و ام پی تری است که این قدر از این امکانات مفید بهره گیری شده کلا در مواقع اضطراری یا شارژ نداره یا وقتی آشنایان دارن تو دلهره میمیرن خاموشش میکنیم یا میزاریم بره رو انسرینگ که بگیم ما اصلا وقت نداریم!! در مابقی مواقع هم داریم با اس ام اس جریان مهمونی خونه ی پارمیدا اینا رو با اس ام اس برای همه سند تو آل میکنیم...
(Aroosi)= عروسی:بریز و بپاش- شاباش شاباش!خصیص نباش هزاری بپاش اوه اوهحواسم نبود
.مجلسی است که در آن یک زوج باهم بودنشان را به همه اعلام میکنند.
عروسی در ایران یک نظاهرات فامیلی بزرگ است که همه ضمن این که لباسشان به رخ بکشند به ظرف های شیرینی و شام حمله میکنند و چشم و هم چشمی میکنند و در تنها موردی که حرف از عروس داماد میشود این جمله است که : عروس خوشگل تره یا داماد؟؟
(Televezyoon)= تلوزیون : تی وی - در مواردی لامصب- بی صحاب و صاحب مرده
یک وسیله ی تفریحی- اطلاع رسانی است که میتوان ساعتی از اخبار روز مطلع شد و ساعتی هم سریالی دید.تلوزیون درایران یک حعبه است که روی کانال اخبار یا فارسی ۱ فقل میکند و تا شب چشم هایی به آن دوخته میشوند! یا اخبار صادقانه ی وطنی دیده میشود!
(Madrese)= مدرسه : اسکول!( ایهام داره)-جهنم- تگزاس
یک محیط آموزشیست برای آموختن علوم کاربردی و اخلاق در جامعه.
مدرسه در ایران یک سرگرمی جالب برای دانش آموزان است و مکانی برای خالی کردن عقده های آموزش و پروش روی دانش آموزان مثلا اجبار کردن کت و شلوار برای پسران یا اجبار کردن چادر برای دختران... کلا از شهربازی - شهربازی تر است مدرسه در ایران!
(Roozname)= روزنامه : خرعبلات
تشکیل شده از دسته ای صفحات که شامل خبرهای روز سیاست و علم و فن آوری است و نشریه است که صدای ملت را به گوش دولت برساند.
روزنامه در ایران چیزیست که خبرنگاران آن تند تند بی دلیل سر ِ کوچکی به کهریزک میزنند و زین پس آدم میشوند و آن نشریه نشریه خودی میشود و نشر میکند چرند و پرند و دورغیجات!
(Tazahorat e mardomi)= تظاهرات مردمی درمواردی ساندیس خوری- مرغ یخ زده!
دسته از مردم هستند که جمع میشوند و نسبت به مسئله ای اعتراض میکنند و دولت کشور آن مسئله را بررسی میکند.
در ایران گروهی خس و خاشاک هستند که اخبار رسمی با پوزخند به همشان میگوید منافق و سلطنت طلب و بد و دزد و جمعیت انبوهشان میگوید ۴۰۰ - ۵۰۰ نفر و آتش میزند مردم را!!
یا !!گروهی دیگر هستند که از شهر های دیگر دوان دوان به پایتخت میروند که ساندیس بخورند!!
(Raes jomhoor)= رئیس جمهور :در مواردی درغگو
یک شخص برگزیده از طرف مردم است.
در ایران اوس مح--مود-مشائ--ی- یا یک نفر شبیه اینها از طرف رهبر است.
+ یحتمل ادامه دارد . . .
+کاش یک نفر داوطلب میشد که برای پست قبل کاری که من خواستم رو انجام بده! من یه چیز خواهش کردما !.... اونم به این سادگی!
چند روز پیش جلسه ی دوم کلاس های آموزش امداد مامان با بابا رفتیم دنبالش ... به هوای این که مامان میبایست روپوش ِ سفید میخرید رفتیم انقلاب ... از یک مغازه که آمدیم بیرون چشمم افتاد به کتاب فروشی ...
«گفتار زرتشت» - گرد آورنده مهدی سبحانی
کتابی بود که چشمانم را خیره کرد ۲۰۲ سخن از سخنان زرتشت گردآوری شدی که تمام آنها در زمینه ی گفتار ِ نیک و راست اندیشی اندیشه و ستیزه با دروغ و پشتیبانی از یکدیگر است و به طور کلی زرتشت بیان میکند که تمام کارهای انسانی عبارت اند از : گفتار به سوی روشنی- کرداری پاک و پارسایی و اندیشه ای به دور از کینه و نابودی ...
کاش فقط یک ذره از گفته های زرتشت به جای این همه نماز جماعت و جمعه و روزه و شب قدر و روزه عرفه و ... در زندگیمان و ایرانمان بود.
کتاب ـ سخنان ِ زرتشت پیامبر ایرانی به صورت متن ۲ زبانه از انتشارات بهزاد و با ترجمه ی روان ِ حمید اولادی منتشر شده.
معنی فروهر نشان ایرانیان باستان
۱) پیر مرد : نگاره فروهر از سر تا سینه همانند پیری جهان دیده دانا و کامل میباشد.
۲)دست های افراشته به بالا: انسان ها رو به جلو با آرمانهای نو هدایت میکند و به نشان دعا و ثنا به درگاه اهورا مزدا میباشد.
۳)بال های گشاده و سه طبقه: نشانه اندیشه گفتار و کردار نیک میباشد که انسان(زن و مرد) به کمک آن به درجه ی کمال و بالا میرسد.
۴)دایره میان نگاره : علامت بی پایانی روزگار وبرگشت اعمال و کردار انسان به خود او میباشد.
۵) دامن سه طبقه : نشانه ی بد اندیشی(دژمت) بدگفتاری(دژوخت)و بد کرداری(دژورشت) میباشد که باید به زیر افکنده شود
۶)دو رشته ی آویخته: نشان(سپنتا مینو و انگره مینو) بهشت و جهنم است.
۷)در شکل بالا حلقه در دست پیر مرد شماره گذاری نشده که نماد عهد و پیمان با خداوند یکتاست.
* با نهایت تاسف
چون در ایرانمان به دلایلی به زرتشت و سخنان او توجهی نمیشود هیچ عکسی از کتاب پیدا نکردم.
بسیار دور از هم قد کشیده ایم . هر یک بر فراز صخره ای بلند و دره ای عمیق میان مان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد .
جدایمان کردند . از روز اول مهر . با پوشش های متفاوت. مانتو و مقنعه و چادر تیره بر من پوشاندند و تو را با لباس فرم و کله ای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند . من رابه مدرسه ی دخترانه و تو را پسرانه . دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند . با ردیف های دور از هم . نیمکت های خانم ها و آقایان . با درها و راهرو ها و ورودی ها و خروجی های خواهران و برادران .
جدایمان کردند و ما بسیار دور از هم قد کشیدیم . در اتوبوس با میله ها و در حرم و امامزاده با نرده ها و در دریا و ساحل با پارچه های برزنتی.
آنقدر دور و غریب از هم بزرگ شدیم تا تو شدی راز درک ناشدنی ای برای من و من شدم عقده ی جنسی سرکوب شده ای برای تو .تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند، در تاکسی و خیابان ، از زور بیماری و عقده های جنسی خود را به من بمالی و برهنگی ساق پایم حالی به حالی ات کند و نگاه حریص ات مانتو ام را بدرد .
جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شده ایم و چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقده ی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم .
بسیار دور از هم قد کشیدیم . انقدر که دیگر نگاه مان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاه های انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا . در محل کار ، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی .
و من باید تقاص همه ی این فاصله ها را بپردازم . تقاص دوری از تو و بر صخره ای دیگر قدکشیدن را . تقاص تو را ندیدن و نشناختن را . باید که تنم بلرزد وقتی هوا تاریک می شود و من تنها در خیابانم . وقتی دنبال کار می گردم . وقتی تاکسی سوار می شوم .
اینجا یک مستراح عمومی است به وسعت یک کشور . وطن پرستان عزیز . بهتان بر نخورد . آخر سالیانی است که در همه جای دنیا فقط مستراح ها را زنانه و مردانه کرده اند.